شهید ذبیح الله سیفی احمدآباد
شهید ذبیح الله سیفی احمدآباد
متن وصیتنامه شهید : ذبیح الله سیفی فرزند : سیف الله سیفی
بسم الله الر حمن الرحیم
یا ایها الذین آمنو استعینوا بالصبر و...........
ای اهل ایمان در پیشرفت کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید ........(قرآن کریم)
با درود و سلام بر منجی عا لم بشریت حضرت مهدی موعود (عج) و نایب بر حقش امام خمینی این بت شکن زمان و امید مستضعفان جهان و یاری دهنده ستم دیدگان و درود بر رزمند گان در جبهه حق علیه باطل که جان خود را فدای اسلام و میهن می کنند و سلام بر ارواح پر فتوح شهدای اسلام از صدر تاکنون که با خون خود درخت خشکیده اسلام را آبیاری می کنند تا این درخت ، سرسبز و سر بلند گردد و درود بر خانواده های آنها عنایت فرما و اینک وصیت نامه خود را آغاز می کنم .
بسم الله الر حمن الر حیم
پرورد گارا آنقدر در گناه و فساد بوده ام که اکنون قدرت این که قلم به دست گیرم و وصیتی را بنویسم ندارم چون معتقدم پاکان و زاهدان خدا لایق شهید شدن می باشند بار الها ، زیاد در تلاش بودم تا در مسیر تو باشم و برای تو بنده ای مخلص باشم هر چند که لطف تو شامل حالم بوده ولی شرمنده و سر افکنده ام و امید به بخشش دارم
. خدایا ، ای پرورش دهنده محمد(ص) ، علی(ع) فا طمه(س) ، حسن و حسین(ع) ، درد مند و دلشکسته ام و روحم از شدت درد می سوزد و بدان امیدم که این جان بی ارزشم را با یاریت در راه اسلام قرار دهم تا شاید برای محو شدن گنا ها نم کفّاره ای باشد و یا توبه ام را بپذیری و بیا مرزی که در هر حال بر تو محتا جم و نا امید نیستم زیرا بنده تو هستم و می دانم که خدای من ار حم الراحمین است .
واما پدر ومادر و برادرانم بیش از اندازه برای شماها ایجاد نارضایتی کردم و فرزندی لایق برای شماها نبودم مرا ببخشید و از من راضی با شید و از تمام افراد و کسانی که مرا می شنا ختند بخواهید که مرا ببخشند تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد . مادر عزیزم همچون فا طمه زهرا(س) در مقابل سختیها و گرفتا ریها استوار باش هر جا که هستی و هر مو قع به یاد من افتادی در ازای گریه کردن هر چه می توانی دستت را بسوی خدا بلند تر کن و خدا را شکر کن زیاد ناراحت نشو که غمگین خواهم شد .
واما پدر جان می دانم که حق فرزندی را در قبال شما انجام نداده ام به هر حال امید وارم که از من راضی باشید . بعد از شهادت من صبر پیشه کن و عزا نگیر ، بلکه خوشحال باش . من افتخار می کنم که با جوانهایی هستم که فقط هدفشان نابودی دشمنان اسلام است و در خط امام هستند . اگر بدن ضعیف من هزاران تکه شود باز برایم شیرین تر از آن است که در بستر بیماری از دنیا بروم .دوست دارم با چهره خونین و بدن تکه تکه شده به درگاه الهی بروم .
واما پدرجان امیدوارم که بعد از شها دت من بر سر خاکم شیرینی بدهید .چون امید داشتم که وقتی جنگ تمام می شود داماد شوم ولی خداوند نخواست که من داماد شوم و به همین خا طر در وصیتم می گویم شرینی بدهید و با شرینی دهان مردم را شیرین کنید .
پدر ، از مال و منا ل دنیا چیزی ندارم آنچه را که هم دارم در موردش خود می توانید تصمیم بگیرد و این تصمیم گیری را به عهده پدرم می گذارم که عمری مرا بزرگ کرد و زحمت کشید خوب پدر جان همین قدر پولی که دارم برایم یک سال نماز و یک ماه روزه برایم بگیرید چون امکان دارد مو قعی شاید یادم رفته باشد نماز بخوانم وروزه بگیرم . دیگر عرضی ندارم ولی از برادرانم و خواهران و دوستان و آشنایان و اهل محل خصوص از همسایگان امید بخشش دارم . در آخر، پدر جان اگر پیکرم به دست شما رسید از شما می خواهم که پیکرم در شهرستان اردکان در کنار شهیدان اردکان و در کنار سردار شهید ذبیح الله عا صی زاده خا کم کنید . و از شما می خواهم که تا می توانید در مسجد در هر کدام مسجد مثل مسجد مرز عه سیف شبهای چهار شنبه و شبهای پنج شنبه دعای توسل و دعای کمیل بخوانید و به یاد تمام رزمندگان و امام باشید .
به جنگی تن به تن با خنجر سرخ چکد از سینه هامان اختر سرخ
مسلمان کی پذیرد ننگ تسلیم نمیرد مگر در سنگر سرخ
در آخر با همه شما خدا حافظی می کنم .
برادر ، ذبیح الله سیفی مورخ 18/12/1363